امسال برای اولین بار کلاس زبان انگلیسی با دو مربی در دوگروه دختران و پسران و همچنین کلاس نقاشی و کامپیوتر در کتابخانه شهید مطهری ولاشان برگزار شد . در این کلاسها از سن 6 سال تا 20 شرکت نمودند و تعداد شرکت کننده ها در این کلاسها64 نفر بودند امتحان این عزیزان در تاریخ 17 مرداد برگزار شد و به نفرات برتر گواهینامه آموزشی و جوایزی اهدا شد .
بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید..
مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند
معنای کشکول :
کشکول ظرفی کوچک است که درویشها و صوفیان به دست میگیرند. عبارتی دیگر کشکول ظرفی ساخته شده از پوست میوهای شبیه نارگیل یا فلز و سفال است که درویشها آن را با زنجیری به شانه میآویزند کشکول ظهیرالدوله و کشکول شاه نعمت الله ولی از کشکولهای مشهور است در میان صوفیان ایران کشکول به حدی رواج پیدا کرد که ازلوازم یا به اصطلاح درویشان از وصلههای مهم فقر شد و جنبه روحانی و معنوی به خود گرفت و برجسته ترین نشانی شناسائی درویشان بود. کشکول بویژه در زمان صفویه و قاجار آرم و نشان صوفیان بوده است و مردم از طریق نگهداری آن درمنازل علاقه خود را به تصوف نشان میدادند.
علامه حاج شیخ محمّدتقی بهلول گنابادی (بیلندی) در سال 1279 ش در روستای بیلند از توابع شهرستان گناباد به دنیا آمد. در سن شش سالگی به مکتب رفت و به فراگیری قرآن کریم پرداخت و در سن هشت سالگی، حافظ کل قرآن شد. در سن هفت سالگی برای زنها به منبر میرفت و به خاطر رفتار ویژهاش به بهلول شهرت پیدا کرد. درسهای حوزه را از ادبیات تا قوانین، در بیلند نزد پدر آموخت. در چهارده سالگی به عنوان یک منبری، معروف بود و در همین سن با صوفیهی گناباد (فرقهی نعمتاللهی) مخالفت میکرد. صوفیها در آن زمان چند بار تصمیم گرفتند که او را بکشند، به همین دلیل پدرش تصمیم گرفت با خانوادهاش به سبزوار مهاجرت کند تا بهلول، هم از درس باز نماند و هم از صوفیهای گناباد دور باشد. بهلول اولین سخنرانی خود را در زمان احمدشاه، در سن 16 سالگی و هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر ممنوع شده بود، علیه رژیم شاه ایراد کرد
خداوندا تو اولین نیاز و مرجع تمناهای منی . همراهی تو با من مثل نفس کشیدن است .
باران رحمت تو همیشه می بارد . تو به حق شایسته خدایی هستی و من واقعاٌ نیازمند معبودی چون توام .با تمام وجودم الله اکبر می گویم تادنیا نزد من کوچک و کوچک تر شود .
ای خالق هستی ، تنها به تو اعتماد می کنم . خدایا وعده هایت موجب تقویت روح و روانم شده و دنیا را در نزد من بی اعتبار کرده است و من تلاش می کنم به هر نحوی نشان دهم که بنده ات هستم .
می دانم با نشان دادن تواضع و بندگی در برابر تو ، برای خودم مصونیت درست می کنم و نیز می دانم وقتی با تو همگام باشد ، برایم بحرانی وجود ندارد .
زمانی که نور تو بر زندگی ام می تابد ، ابرهای تاریک زندگی ام کنار می روند
من همیشه در مقام تواضع و بندگی ات به آرامش می رسم .
ای خداوند بزرگ تو برایم اولین تکیه گاهی هستی که همیشه در زندگی به او تکیه می کنم
ای قوی ترین نیازم! وقتی بدانم که تو قوی تری ترین نیاز منی ، دیگر نیازهایم برطرف شده است .
تنها سرمایه من در این دنیا نیازمندی به توست و من تنها با یاد و ذکر تو به آرامش واقعی می رسم .وراد کردن تو در تمام امور زندگی ام ، موجب سعادت و خوشبختی من می شود .ای خدا!هر قدر به تو نزدیک تر شوم ، امیدوارتر ، شادتر و آرام ترهستم .
ای خالق بزرگ هستی ، مرا در زمره دوستان خود قرار بده ؛ چون در این صورت است که ترس و غم و اندوه در دلم جایی ندارد .